دانلود کتاب سوپ جوجه برای روح معلم جک کنفیلد pdf

بیشتر مردم با کتاب “شازده کوچولو” اثر فوق‌العاده‌ی آنتوان دو سنت‌اگزوپری آشنا هستند؛ کتابی عجیب و بی‌نظیر که به همان اندازه که برای کودکان مناسب است، بزرگترها را نیز به تفکر وا می‌دارد. اما کمتر کسی دیگر نوشته‌های سنت‌اگزوپری، رمان‌ها و داستان‌های کوتاهش را می‌شناسد. سنت‌اگزوپری خلبان جنگی بود که در جنگ با نازی‌ها کشته شد. او همچنین پیش از جنگ جهانی دوم در جنگ داخلی اسپانیا علیه فاشیست‌ها جنگید. او بر اساس تجربیاتش کتاب بی‌نظیری با عنوان “لبخند” نوشت. این داستانی است که می‌خواهم برای شما تعریف کنم. مشخص نیست که این داستان براساس واقعیت زندگی اوست یا نه، اما دوست دارم فکر کنم که واقعی است. او می‌گوید که توسط دشمن اسیر شده و به یک سلول زندانی می‌شود. با توجه به نگاه‌ها و رفتار خشن و تحقیرآمیز زندانبان‌ها، مطمئن بود که روز بعد اعدام می‌شود. داستان را همان طور که به خاطر دارم، از زبان خودم بازگو می‌کنم:«مطمئن بودم که کشته می‌شوم. به شدت عصبی و پریشان بودم. در جیب‌هایم دنبال سیگار می‌گشتم، امیدوار بودم که هنگام جست‌وجو آن را پیدا نکرده باشند. یکی پیدا کردم و به سختی آن را کنار لبم گذاشتم؛ اما کبریتم را برداشته بودند. به زندانبانم پشت میله‌ها نگاهی انداختم، از نگاه کردن به من اجتناب می‌کرد. به هر حال، کسی نمی‌خواست به یک مرده یا یک شیء نگاه کند…»