دانلود کتاب از خم چمبر محمود دولت‌ آبادی pdf

نوع فایل
PDF
حجم فایل
1MB
فروشنده
cio
تاریخ انتشار
14 آگوست 2024
دسته‌بندی
تعداد بازدیدها
49 بازدید
30,000 تومان

دانلود کتاب از خم چمبر محمود دولت‌ آبادی pdfدانلود کتاب از خم چمبر محمود دولت‌ آبادی pdf را برای شما عزیزان آماده کرده است.«از خم چمبر» اثر محمود دولت‌آبادی، یکی از داستان‌های بلند این نویسنده‌ی برجسته‌ی ایرانی است که نخستین بار در سال ۱۳۵۶ منتشر شد و بعدها توسط انتشارات نگاه تجدید چاپ گردید. این داستان، با فضایی روستایی و نثر خاص دولت‌آبادی، به زندگی طاهر و همسرش مارو می‌پردازد—زوجی که درگیر چالش‌های زندگی در جالیز و روابط انسانی پیچیده هستند.

معرفی کتاب از خم چمبر 

«کارنامه سپنج» مجموعه‌ای برجسته از داستان‌های محمود دولت‌آبادی است که در بازه‌ی ۱۳۴۱ تا ۱۳۵۵ نوشته شده و شامل یازده داستان کوتاه و بلند می‌شود. این آثار، به‌شکلی واقع‌گرایانه و تأثیرگذار، فضای زندگی روستایی و مشکلات اجتماعی و اقتصادی آن دوران را به تصویر می‌کشند.

نقد و بررسی کتاب از خم چمبر 

محمود دولت‌آبادی با نثر خاص و واقع‌گرایانه‌ی خود، به‌طرز استادانه‌ای پیچیدگی‌های روابط انسانی، عشق، و زندگی در جامعه‌ی روستایی را در «از خم چمبر» به تصویر می‌کشد. پسر میرجان، با حضور مداوم و علاقه‌ی دیرینه‌اش به مارو، یک نیروی نامرئی اما تأثیرگذار در داستان است که تنش‌ها را عمیق‌تر می‌کند و احساسات درونی شخصیت‌ها را به چالش می‌کشد.

در بخشی از کتاب از خم چمبر بخوانیم

آقای ذیحقی. خر با خورجین‌اش از در خانه به درون رفت. طاهر بار علف را پایین گرفت، میان هشتی انداخت و لت‌های در را پشت خر برداشت، به هشتی کشاند و در طویله را بست. حیوان از ته هشتی به طویله چپید و کره‌اش را به زیر شکم گرفت. طاهر به طویله رفت، خورجین اش را از پشت خر برداشت، به هشتی کشاند و در طویله را بست. پس خورجین و بار علف را از هشتی به حیاط کشاند و بیخ دیوار جایشان داد و پیش از اینکه خورجین را بکاود به آقای مدیر سلام کرد. آقای مدیر ته یک زیرشلواری نازک راه‌راه از اتاقش بیرون آمده و توی ایوان ایستاده بود. آقای مدیر به سلام طاهر جواب داد و روی قالیچه‌اش که مادر طاهر هميشه عصرها برایش پهن می‌کرد نشست، به بالش تکیه داد و به طاهر «خدا قوت» گفت. طاهر صدای آقای مدیر را خوب نشنید، بااین‌حال مثل هميشه لبخندی زد و پیش خود چیزی گفت. بعد علف‌های خورجینش را که با پا درهم کوفته بود با پنجه‌های کلفتش بیرون کشاند و خربزه‌ای را که میان علف‌ها جا داده بود برداشت، گردوغبارش را با دست‌وبال پیراهنش پاک کرد، دستی به گرده خربزه کوفت: «برکت ببینی» و آن را با شوق و حظ نگاه کرد، برخاست و رو به آقای مدیر رفت. آقای مدیر همان‌طور روی قالیچه‌اش نشسته بود و تازه داشت سیگار روشن می‌کرد. گرامافونش کنار دستش بود و ته‌مانده یک تصنیف را داشت تکرار می‌کرد. طاهر یک‌بار دیگر دستی به گرده خربزه کوفت، آن را یک دور میان دست‌هایش چرخاند و جلوی دست آقای مدیر گذاشت: هنوز خوب نرسیده، اما آبدار است آقای مدیر. نوبرش را برای شما آوردم. یکی دو تا رسیده‌تر داشته‌ام، اما این پسر میرجان حرام‌لقمه برایم نگذاشته. کنده و برده. حالا می‌خواهم بروم در خانه‌شان و حرف اول و آخرم را به باباش بزنم.

.کتاب جدید محمود دولت آبادی

کتاب های محمود دولت آبادی

خرید کتاب های محمود دولت آبادی

در یتیم محمود دولت آبادی

بهترین های محمود دولت آبادی

 

به این کتاب امتیاز دهید ?

ادامه مطلب

راهنمای خرید:
  • The file download link will be displayed immediately after payment.
  • The download link will also be sent to your email, so enter your email carefully.
  • An email may have been sent to your Spam or Bulk email folder.
  • Contact us if you could not download the file for any reason.