دانلود کتاب جمجمهای در کانه مارا مارتین مک دونا pdf را برای شما عزیزان آماده کرده است. این نمایشنامه یکی از آثار درخشان مارتین مکدونا، نویسندهای است که با سبک تیره و طنز سیاه خود شناخته میشود. در این داستان، مکدونا با ترکیبی از ماجرا، طنز و تراژدی به بررسی موضوعات عمیقی همچون گناه، شایعهپردازی و اثرات روانی آنها بر زندگی افراد میپردازد.
معرفی کتاب جمجمهای در کانه مارا
توصیف شما به طور فوقالعادهای جوهره “جمجمهای در کانه مارا” را آشکار میکند. مارتین مکدونا واقعاً استاد خلق روایتهایی چندلایه است که هم تاریک و بیرحمانه هستند و هم طنزآمیز و سرگرمکننده. او با مهارت، توانسته است نمایی از ذات پیچیده انسان مدرن را بازنمایی کند—یک ترکیب از خشونت، غرابت، و در عین حال خودآگاهی که خواننده یا بیننده را هم به تفکر و هم به چالش دعوت میکند.
نقد و بررسی کتاب جمجمهای در کانه مارا
“جمجمهای در کانه مارا” به زیبایی جنبههای تاریک و پیچیده انسانیت را با سبک خاص مکدونا ترکیب کرده است. همانطور که اشاره کردید، این نمایشنامه نمایانگر شخصیتهایی است که از نظر اخلاقی متزلزل و درگیر موقعیتهایی پرچالش هستند، که این خود تصویری عمیق و تفکربرانگیز از زندگی در یک جامعه کوچک ارائه میدهد.
در بخشی از کتاب جمجمهای در کانه مارا بخوانیم
میک: تنها تهمت هایی که میتونن به من بزنن اونهاییاَن که من خودم قبولشون کردهم، اونهاییاَن که دیگه وقتیو که باید، پاشون گذاشتهم. اینکه من یه لبی تَر کرده بودم، حسابی هم تَر کرده بودم، و اینکه اون کمربند نبسته بود، کُلش همین. امکان نداره تهمت دیگهای باشه.مِرتین: خب آره دیگه، من هم اصلاً همین تهمت ها رو میزدم. این که موقع رانندگی مست بودی. پس فکر کردی من دارم از چی حرف می زنم؟میک: (مکث) همین ها رو داشتی میگفتی؟مِرتین: آره. (مکث) چیزی که…میک: خب حتا از زمانِ همین تهمت ها هم هفت سال گذشته، اونوقت تو میآی صاف تو صورتِ من این تهمتِ کوفتیتو…مِرتین: خب اینیکی بهتر از بیشترِ چیزهای دیگهای که این حوالی در موردت میگن نیست؟ بهت لبخند میزنن و یه کیلومتر که دور میشی، شروع میکنن پشتسرت حرف میزنن. بههرحال من یه چیز داشته باشم اینه که حرف راست می زنم.میک: (به مِری) مردم پشتسرِ من حرف میزنن؟مِری: نمیزنن. این یه احمقِ مزخرفه که هیچچی نداره غیرِ رو.مِرتین: یه احمقِ مزخرف؟ پشتسرِ این هم که حرف نمیزنن؟ آها. پس حتماً یه یاروی دیگهایه که زنشو با ماشین کوبیده تو دیوار و اونها دربارهش حرف میزنن. حتماً من اشتباه کردهم. زیاد پیش میآد اشتباه کنم.میک: (آرام) از این خونه برو بیرون مِرتین هَنلِن.مِرتین: با این استقبالی که ازم شد حتماً از این خونه میرم بیرون، بعدِ اینکه اینهمه راه اومدم پیغامِ این پیریه رو آوردم، وِلش، والش، وِلش. نهفقط هیچ استقبالی ازم نشد که برا تشکر، شَتَکِ ویسکی داشت چشمهامو از حدقه درمیآورد، دیگه تیکه ها به خودم و شامهای مادرمو هم که نگم. (میرود. دوباره داخل می شود) اوم… تو کلیسا بیل دارن میک؟ چون من خودم بیل ندارم.
جمجمه ای در کانه مارا
غرب غم زده
کتاب های مارتین مک دونا
کتاب مرد بالشی
سه گانه لینین
به این کتاب امتیاز دهید ?
ادامه مطلب